پورتال خبری ماهین و روزنامه جهان عدالت

روزنامه امید ماهین و پایگاه خبری ماهین

پورتال خبری ماهین و روزنامه جهان عدالت

روزنامه امید ماهین و پایگاه خبری ماهین

پورتال خبری ماهین و روزنامه جهان عدالت

صاحب امتیاز روزنامه امید ماهین ،و پایگاه خبری ماهین:محمد اردی خانی ،سید احمد حسینی
مدیر مسءول:سید احمد حسینی ماهینی
مدیر اجرایی روزنامه اجهان عدالت پایگاه خبری ماهین:محمد اردی خانی
شماره تماس : - 09121851927 - 09128851927 - 09152429177_09114294105 _09363458272 _09190883546
ایمیل : ordukhani.actorct@gmail.com
شماره فکس:02189783992
دفتر مرکزی سعادت اباد خ علامه
شعبه جیحون امام خمینی (ره)
شعبه خ انقلاب میدان فردوسی
شعبه جدید : خ شریعتی سه راه ملک افتتاح
شعبه شهرستان در حال تاسیس خراسان رضوی(مشهدالرضا)
شعبه شهرستان در حال تاسیس خراسان شهرستان چناران_تربت حیدریه

آخرین نظرات

چیزهایی درباره رسانه‌ها و دیپلمات‌ها

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۶ ق.ظ

یادداشت سعید آجورلو در هفته نامه مثلث ؛

رابطه دیپلمات‌ها و حاکمیت چگونه است؟آیا می‌توان گفت ظریف شبیه مصدق و بازرگان است؟ آیا ظریف، داود اوغلوی ایران است؟جنگ روایت‌ها در وین چگونه پیش رفت؟
۱ - ما در این چند روز   جایی بودیم که ذهن جوامع مختلف درباره مذاکرات هسته‌ای را شکل می‌دهد. چادر بزرگ خبرنگاران و در کنار آن هتل ماریوت دو جایی هستند که شطرنج رسانه‌ای مذاکرات هسته‌ای در آن شکل می‌گیرد. با فاصله‌ای کوتاه به عرض یک خیابان با هتل محل مذاکرات، این دو جا را شاید بتوان به تعبیری به اتاق جنگ روانی مذاکرات تشبیه کرد. 
اتاقی برای جنگ روایت‌ها، جنگی که سه طرف دارد؛ یکی رسانه‌های ایرانی شامل موافقان و منتقدان مذاکره که البته منتقدان در اقلیتند و اگر هم خبرنگاری در مذاکره دارند، کمی با خط خبری آن رسانه فاصله دارد و شاید معتدل‌تر هم  باشد. دیگری رسانه‌های فارسی زبان خارج از ایران هستند که اساسا در زمره اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند. شامل صدای آمریکا، بی‌بی‌سی فارسی، من و تو و  رادیو فردا. خطوط خبری این رسانه‌ها گرچه متفاوت است و برخی ضدیت بیشتری دارند و برخی دیگر از بسته‌بندی‌های حرفه‌ای برای مستقیم نشدن این ضدیت استفاده می‌کنند اما در این ویژگی مشترکند که در صورت توافق آن را توافقی برای حرکت ایران به سمت جامعه جهانی و دموکراسی‌سازی به مفهوم غربی توصیف کنند و در عین حال توافق را بیشتر به نفع غرب تفسیر کنند و ایران را ناگزیر از این توافق بدانند و در صورت عدم‌توافق، تقصیر را به گردن حاکمیت ایران بیندازند. در میان این گروه اما برخی خبرنگاران ابایی از تندگویی علیه ایران ندارند و برخی دیگر سعی می‌کنند حرفه‌ای‌تر باشند گرچه معدود افرادی هم هستند که هرگونه توافقی را به نفع ایران می‌دانند و انتظار عدم‌توافق برای رادیکال شدن فضا را می‌کشند. گروه سوم اما رسانه‌های غربی و آمریکایی هستند. رسانه‌هایی که متقارن با رسانه‌های ایرانی هستند و توافق احتمالی را از نگاه غربی دنبال می‌کنند. در این میان جنگ روایت‌ها دو طرف همسو و یک طرف ایرانی دارد. 
رسانه‌های غربی و رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور یک طرف و رسانه‌های ایرانی طرف دیگر. جنگ با توئیتر، فیس‌بوک، سایت، اینستاگرام؛  جنگی که دو طرف به هم لبخند می‌زنند، گپ می‌زنند، با هم می‌گویند و گاهی با هم می‌خندند، تبادل خبر و نظر می‌کنند اما وقتی پشت تلفن‌های هوشمند و لپ‌تاپ  خود می‌نشینند راه دیگری می‌روند و با هر کلمه خود در مبارزه‌ای با طرف مقابل هستند. این چادر و این هتل، محل جنگ سه گروه با یکدیگر است. بهتر اگر بگوییم دو گروه با یک گروه دیگر. بیشتر مثل شطرنج می‌ماند این جنگ. جنگ با کلمات. در میان رسانه‌های ایرانی سه خبرگزاری اصلی کشور به علاوه چند روزنامه اصلاح‌طلب بیشتر به وزارت خارجه نزدیک هستند و اخبار دسته اول را همین‌ها روایت می‌کنند. در این میان عباس اصلانی دبیر بین‌الملل تسنیم بیشتر اهل توئیت است و منبع برخی خبرنگاران غربی. روح‌الله فقیهی هم گرچه جوانی ۲۵ ساله است خوب خبر می‌زند و توئیت باز است، از انتخاب. در میان خبرنگاران صداوسیما هم از همه با‌تجربه‌تر آقای غرقی است. خبرنگاری میانسال و خیلی زرنگ که همه سوال‌ها را از مقامات ایرانی می‌پرسد و   در همه آف درکورد‌ها هست و ارتباط خوبی با خبرنگاران داخلی و خارجی دارد. در صداوسیما به نظرم از همه بهتر کامران نجف‌زاده است که به وین نیامده. گزارش‌های او کمتر کلیشه‌ای است و بیشتر  قابل باور برای ایرانیان. من خودم اما صداوسیما را رسانه اصلی مذاکرات نمی‌دانم. توقع از شبکه خبر بیشتر از اینهاست. بخش‌های خبری خیلی کلیشه ‌هستند و به تعبیری صداوسیما رسانه اصلی مذاکرات نیست، گرچه باید باشد؛ البته در توافق وین وضع شبکه خبر بهتر از قبل بود منهای مترجم‌اش. در مجموع اما خبرنگاران ایرانی بیشتر برای داخل کار می‌کنند تا سطح بین‌المللی. این یک عیب است در این جنگ روانی؛ البته با این دقت که تلاش اصلی این جنگ تاثیرگذاری بر افکارعمومی ایران است. 
در این سفر مهم اما یک تیم مدیریتی رسانه‌‌ای در وزارت خارجه تشکیل شده، شامل آقای خدادی رئیس ایرنا، آقای سیدمهدی رئیس خبرگزاری صداوسیما و خانم افخم. در مجموع اما این سه نفر آنقدر برای تیم رسانه‌ای ایران «اوتورایز» نیستند که این تیم را تحت‌تاثیر قرار دهند. گرچه روابط خوبی با تیم مستقر در کوبورگ دارند و به منبع خبر وصلند، اما بیشتر اهل محافظه‌کاری و دفاعند تا حمله، بگذریم. البته با ذکر این جمله که در هماهنگی و نظم هم چیزهایی کم دارند.  کلا رسانه‌های ایرانی باید جنگیدن بدون ژنرال‌هایشان را یاد بگیرند. کاری که اینجا در وین می‌کنند. در میان رسانه‌های غربی اما از همه بهتر «لورا روزن» خبرنگار سابق رسانه ناتو و امروز المانیتور است. بهتر از همه به اخبار دسترسی دارد، خوب توئیت می‌کند، خوب خبر می‌گیرد و خلاصه اینکه خبرنگار خوبی است. خبرنگاران بلومبرگ هم که سه نفر هستند و یک نفرشان ایرانی، اخبار خوبی دارند. در میان ایرانی‌های رسانه‌های غربی شاید مهمترین‌شان هومان مجد باشد.  همان کسی که به دیدار ظریف رفت و آن عکس معروف را در اینستاگرامش از ظریف در حال استراحت منتشر کرد. او اهل اردکان است. سخت فارسی صحبت می‌کند و بیشتر وقتش را مثل بقیه ایرانی‌های رسانه‌های غربی در ماریوت می‌نشیند. او مترجم احمدی‌نژاد و خاتمی در سفر به نیویورک هم بوده. من خودم رفتن مجد به دیدار ظریف در حضور این همه خبرنگار ایرانی را نوعی بدسلیقگی وزارت خارجه و بدتر اگر بخواهم بگویم نشان از نوعی شیفتگی نسبت به خبرنگاران خارجی می‌دانم. باز هم بگذریم. 
مثلث رسانه‌ای «بی‌بی‌سی فارسی»، «صدای آمریکا» و «من‌وتو» هم سخت در مذاکرات فعال است. از بی‌بی‌سی فارسی دو خبرنگار اینجا هستند. کسری ناجی و امیر پایور. اولی را که به تندی و سرسختی علیه ایران می‌شناسیم، بیشتر به سمت عدم‌توافق است و توافق را هم همانگونه که در ژنو توصیف کرد، می‌خواهد نوعی برد غرب و تسلیم ایران جلوه دهد.او کار خودش را می‌کند با بزرگ کردن نقاط منفی مذاکرات و تزریق نوعی بدبینی از وین به تهران. امیر پایور   به نسبت همکارش معتدل‌تر است. هرچند او هم در بافت ساختاری غرب جلو می‌رود. خبرنگار صدای آمریکا، نیلوفر پورابراهیم اما از رسانه‌اش عقب‌تر حرکت می‌کند و آرام‌تر از افرادی چون فلاحتی- که پر از کینه و
 بی ادبی است- و برخی دیگر در صدای آمریکا  حرکت می‌کند. گرچه در خط کلی او هم تفاوتی با سایر همکارانش ندارد.
از من و تو هم آرش عزیزی آمده. قد بلندش او را متمایز از دیگران کرده است. او خودش می‌گوید که نان صداوسیمای ایران را خورده. هم پدر و هم مادرش صداوسیمایی بوده‌اند. پدرش مصطفی عزیزی تهیه‌کننده سابق تلویزیون است که فعلا در زندان و در انتظار دادگاه تجدید‌نظر است. به نظر گرایش‌های چپ دارد و خوشحال از همه‌پرسی یونان علیه منطقه یورو است. او تنها خبرنگار آن مثلث رسانه‌ای بود که شب اول قدر با دوربینش به مسجد امام علی(ع) وین آمد. 
در هتل ماریوت اما فقط غربی‌ها نمی‌نشینند. سه تحلیلگر طرفدار ایران هم هستند. دکتر مرندی، گرت پورتر و په‌په اسکوبا. این سه نفر قرار است منبع تغذیه خبرنگاران ایرانی باشند که کم‌و‌بیش بودند. البته دکتر مرندی   به من گفت؛ علاقه‌ای به گفت‌وگو با رسانه‌های ایرانی ندارم و مصاحبه نمی‌کنم.خودش می‌داند اما به نظر من که اصلا کار درستی نمی‌کند.  در میانه مذاکرات تریتا‌پارسی، رئیس نایاک هم بود. یکشنبه برگشت به دی‌سی. او هم سخت طرفدار اوباماست و هم طرفدار اصلاح‌طلبان در ایران و به دنبال توافق ایران و آمریکا. 
رسانه‌ها و مذاکرات پابه‌پای هم پیش می‌روند. اگر درون اتاق‌های مذاکرات این دیپلمات‌ها هستند که با هم شطرنج بازی می‌کنند، ۱۰۰ متر آن سوتر خبرنگاران هم مشغول هستند. رقابتی سه طرفه‌ - میان دو طرف و یک طرف‌ - این جنگ روایت‌هاست. چه کسی برنده می‌شود؟ 
۲- محمد قوچانی، ظریف را به دو نفر تشبیه کرده است. یکی مهندس مهدی بازرگان و یکی هم دکتر محمد مصدق. او را شبیه بازرگان خوانده به واسطه اشتراک در لیبرال بودن و شبیه محمد مصدق می‌داند به واسطه شبیه‌سازی تاریخی ملی شدن صنعت نفت با توافق هسته‌ای.  خط وصل بازرگان به مصدق هم همان جمله تاریخی بازرگان است که ایرانی هستم، مسلمان هستم، مصدقی هستم.گرچه مقید بودن بازرگان به اسلام و تعمق در دین او را ابدا نمی‌شود با مصدق مقایسه کرد و فقط شاید در قطبی‌سازی میان دین و ملیت، مصدقی بودن تداعی‌کننده ایرانی‌گرایی رادیکال باشد. 
و در این شبیه‌سازی آنچه فراموش می‌شود ناسیونالیسم - سوسیال مصدق در مقابل ناسیونالیسم - لیبرالیسم بازرگان است. چه آنکه مصدق آنگونه در چپ‌گرایی شهره بود که برخی محافظه‌کاران او را هموارکننده مسیر مارکسیسم و حزب توده می‌دانستند و همین باعث اتحاد محافظه‌کاران و دربار علیه مصدق شد. حال آنکه مهدی بازرگان لیبرال‌ترین رئیس‌دولت ایران پس از انقلاب بود؛ گرچه برخی دوستانش همچون عزت‌الله سحابی دل و جان به سوسیالیسم داده بودند و ایران فردا را ایرانی سوسیال می‌پسندیدند.  محمدجواد ظریف اما با این مقدمه در نظر و تفکر اصلا محمد مصدق نیست. چراکه مصدق در زمانه خود مخالف تعامل با غرب توصیف می‌شد و ظریف مردی است برای مصالحه با غرب. 
هرچند شاید حقوقدان بودن هر دو که یکی در لاهه از حقوق ایران دفاع کرد و دیگری در ژنو و لوزان و وین مذاکره می‌کند، آنان را در یک مسیر قرار دهد اما بافت ساختاری این دو مختلف است. ظریف در کانتکس تعامل با غرب است و مصدق در کانتکس مخالفت با غرب. مصدق‌سازی از ظریف اشکال بنیادی دارد. 
من در دو روضه کنار دکتر ظریف نشسته بودم؛ یکی سال گذشته در مراسم ظهر تاسوعای منزل دکتر حدادعادل و دیگری در مراسم شب قدر مسجد امام‌علی(ع) وین چند شب پیش. دکتر ظریف خوب گریه می‌کند و با اشاره‌ای از ذکر مصیبت، دلش می‌رود و اشک می‌ریزد. از این نظر غلظت شیعگی او که در حرف‌هایش هم کم‌و بیش نمایان است بیشتر از بازرگان است. با این توضیح، ظریف؛ مسلمان شیعه است، ایرانی است و حقوقدان و البته محافظه‌کار و سنتی. اینها میان او با مصدق و بازرگان تفاوت می‌گذارد. 
این ویژگی‌ها بین ظریف و روحانی هم تفاوت می‌گذارد. روحانی را می‌توان از اهالی نواندیشی دینی دانست نه یک محافظه‌کار. اگر ظریف یک مقلد در مسائل مذهبی است اما حسن روحانی به عنوان یک مجتهد به دنبال نوعی اصلاح درون دینی است. در ویژگی‌های شخصیتی هم او تفاوت‌هایی با روحانی دارد. 
شباهت ظریف به مهندس بازرگان از زاویه نگرش به غرب منطقی‌تر است. هر دو طرفدار تعامل با آمریکا و تنش‌زدایی با غرب هستند. در نگرش دینی اما تفاوت‌هایی با هم دارند. بازرگان در میان نواندیشان دینی جایگاه بالایی دارد و بیشتر تلاش خود را برای تفسیر اثبات‌گرایانه از دین قرار داد و در نهایت نوعی اسلام سکولار در تفکرات او قابل جمع‌بندی است. در این زمینه ظریف را نمی‌توان در جرگه نواندیشان دینی قرار داد. چرا که او ابدا در این عرصه مدعی نیست. ظریف بیشتر از آنکه لیبرال باشد، محافظه‌کار است. شاید این محافظه‌کاری ارث مدرسه علوی برای او باشد. نوعی نگاه سنتی به مذهب آنگونه که خودش هم در کتاب «آقای سفیر» روایت می‌کند. او به نظرم اما غلظت بیشتری در شیعگی نسبت به مهندس بازرگان دارد. همان‌گونه که غلظت شریعتی در این مورد از بازرگان بیشتر بود. 
روحانی یک سیاستمدار حرفه‌ای است و ظریف یک بوروکرات حرفه‌ای. سیاستمدار با قدرت تعریف می‌شود. قدرت نرم شامل جامعه و افکار عمومی و قدرت سخت که سطح بالای قدرت – دولت را شامل می‌شود. با این توصیف ظریف را نمی‌توان در نسبت با قدرت توصیف کرد. او کارگزار حاکمیت است. با همین فرضیه است که برخی می‌گویند حساب ظریف و روحانی را نزد حاکمیت نباید در مورد مذاکرات هسته‌ای یکی دانست. گرچه هر دو به دنبال توافق با غرب هستند اما در عمل، تعریف ظریف از توافق با روحانی متفاوت است. به تعبیری غلظت حاکمیت نزد ظریف شاید بیشتر از برخی اعضای دولت باشد. 
در مقابل این گزاره، اما برخی منتقدان مذاکره در تشریح نسبت بوروکراسی با سیاست، بوروکرات‌ها را عامل موافقت حاکمیت با توافق بد می‌دانند. این حرف علنی و غیرعلنی، پنهان و پیدا از سوی منتقدان مذاکره بیان شده است. 
سوال اینجاست که اگر روحانی توافق هسته‌ای را در هر شرایطی برای اداره کشور و ادامه سیاست‌ورزی‌اش بخواهد آیا تیم مذاکره‌کننده و بوروکرات‌ها هم چنین فکر می‌کنند؟ پاسخ به این سوال می‌تواند گره از رابطه دیپلمات‌ها‌ با حاکمیت باز کند. پاسخ این سوال به نظر با تاریخ است گرچه تلاش‌ حاکمیت در دو سال گذشته اینگونه بوده که از غلظت بوروکراسی دیپلمات‌ها بکاهد و آنان را فرزندان انقلاب بنامد تا شکاف کمتری میان بوروکراسی و سیاست پدید آید. هرچه باشد به نظر محمدجواد ظریف در حال جنگی سه‌جانبه است؛ جنگ برای خودش، برای دولت و برای حاکمیت. 
او روزهای پراضطرابی را ‌گذراند. حتی در مجلس شب قدر وین هم طعنه می‌شنود وقتی که مداح دعوت شده به وین، احمد نیک‌بختیان که در مسجد امام حسن(ع) در غرب تهران می‌خواند و روزگاری در زمان شهرداری محمود احمدی‌نژاد، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه۵ بود می‌گوید: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است» که به نظرم کنایه‌ای به مذاکرات قلمداد می‌شد. خدا کند من اشتباه کنم ولی دیگر بچه‌ها هم اینطور فکر می‌کنند. 
ظریف در این میانه حلقه مشترک رئیس‌جمهور، شورای عالی امنیت ملی و حاکمیت است و شاید تنها کسی که می‌تواند این هر سه را با هم بالانس کند. 
روابط او با اعضای تیم هم جالب است. به شخصه فکر می‌کنم او رفته رفته به عباس عراقچی اعتماد کرده و حالا خیلی به او اعتماد دارد. با مجید تخت‌روانچی بسیار صمیمی است. روابطش با دکتر صالحی فراز و نشیب دارد و در مجموع بیشتر همکار هستند تا رفیق. درباره روابطش با حسین فریدون هم چیزی نمی‌توانم بگویم. فریدون آدم پیچیده‌ای است. نمی‌دانم بین او و ظریف چه می‌گذرد. 
محمدجواد ظریف گرچه یک محافظه‌کار کلاسیک است اما تصویر او در جامعه تصویر یک اصلاح‌‌طلب است. این تصویر را هم بیشتر رسانه‌ها از او ساخته‌اند. او رابطه بهتری با رسانه‌های اصلاح‌طلب دارد. شاید هم اطرافیانش چنین رابطه‌ای را برای او ترتیب می‌دهند. یک روزی اگر به مصاحبه ظریف رفتم حتما این را از او می‌پرسم و همچنین رابطه‌اش با حسین فریدون و نسبتش با بازرگان. اگر قرار باشد با ظریف مصاحبه کنم  احتمالا می‌پرسم آیا قصد دارد دومین وزیر خارجه ایران باشد که دولت تشکیل می‌دهد؟ آیا او داود اوغلوی ایران 
خواهد بود؟ اگر بشود سوال کرد خوب است.
 
گزارش محمد اردی خانی مدیر اجرایی ، خبرنگار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۳۰
محمد اردی خانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی